زیبا نگاه کردن

 

زیبا نگاه کردن

مقدمه :

·         انسان اگر زیبا بین نباشد نمی تواند زیبایی خلق کند .  

·         زیبا دیدن به انسان انگیزه برای خلق زیبایی می دهد .

·         حضرت زینب : ما رایت الا جمیلا

·         نگاه زیبا به همه پدیده های عالم : تمرین کنیم قشنگ نگاه کنیم

 

 

-        خداوند به حسنات ما بیشتر از سیئات ما توجه می کند : مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها وَ هُمْ لا یُظْلَمُون‏. انعام 160

-        وقتی میرویم توبه کنیم خدا به گناهان ما نگاه نمی کند بلکه به احساس پشیمانیمان توجه می کند .

-        یکی از خصوصیات خداوند : ستارالعیوب . یعنی زشتی ها را می پوشاند

-        خیلی تلاش کردند مردم را به علی ع بدبین کنند

 

·         چند نگاه زیبا به شیطان

 

-          شیطان کلب استان الهی است . اجازه ورود به غریبه ها نمی دهد

-          مخالفت با جمع هنر شیطان .

-          ایستادگی بر روی حرف ( بر خلاف انسان که : الم اعهد الیکم .. )

-          برای خراب کردن ما عجله نداره . لا تتبعوا خطوات ..

 

 

-          یکی از بزرگان : وقتی جایی از من درد می گیرد نگاه می کنم که کجایم درد نمی کند .

-          دردم از یار است و درمان نیز           دل فدای او شد و جان نیز هم

 

 

-          امام : جنگ یک نعمت بود .

 

-          به یکی از بزرگان گفتن زنت بد اخلاق طلاقش بده گفت : من بیرون از خونه خیلی ازم تعریف می کنن خونه که یام این زن تنظیمم می کنه

-          معمرین نجف و اذیت و چاه و ..

-          خیلی از تلاق ها مال اینه که زن و مرد فقط به بدی های همدیگه توجه می کنن

-          اگه بچه ت پرسید دوت دختر چی ؟ پوستش رو می کنم

 

-          یکى از علما هنگامى که بر مرده نماز مى‏خواند، مى‏گفت: اگر میّت مرد است، روى کفن را باز کنید و صورت مرده را به مردم نشان دهید. وقتى کفن را باز مى‏کردند، آن عالم به همراهان مى‏فرمود: مشاهده کنید که چشمهاى این مرحوم بسته شده است. تا چشم شما باز است، نگاه‏ بد نکنید! پاى او تکان نمى‏خورد. تا قدم شما حرکتى دارد، جاى بد نروید. زبان او دیگر نمى‏گوید. شما که قدرت حرف زدن دارید، خلاف نگویید.

-          شیخ مرتضی حائری در اخرین لحظات : ذلِکَ فَضْلُ اللَّه یُؤتِیهِ مَنْ یَشاء واللَّه واسِعٌ علیم‏

 

·         یک کسى داشت مى‏رفت، یک کلاغى در هوا که مى‏پرید، از این کلاغ یک چیزى جدا شد و روى صورت این ریخت. یک مرتبه گفت: «الْحَمْدُ لِلَّه»! «الْحَمْدُ لِلَّه»! گفتند: آقا سر و صورتت خراب شد. «الْحَمْدُ لِلَّه» مى‏گویى؟ گفت: حالا اگر گاوها مى‏پریدند چه خاکى بر سرمان مى‏کردیم؟

 

·         نیکیِ پیرِ مغان بین که چو ما بد مستان                    هر چه کردیم به چشمِ کرمش زیبا بود

 

 

·         پیر ما گفت خطا بر قلمِ صنع نرفت                آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد

·         منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن                  منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

 

·         نوشته های عطار : مرد را زنی بود و بر آن زن عاشق بود و یک چشم آن زن سپید بود و شوی را از آن عیب خبر نبود. چون روزگاری برآمد و مراد خویش بسیار از او بیافت و عشق کم گشت، سپیدی بدید. زن را گفت آن سپیدی در چشم تو کی پدید آمد؟ گفت: آنگه که محبت ما در دل تو نقصان گرفت .

 

 

·         «روزی دهقانی نشسته بود برزیگران او را خیاری آوردند نوباوه[نوبر]. دهقان حساب خانه برگفت و هرکسی را بنهاد و یکی بغلام داد که ایستاده بود. دهقان را هیچ نماند. غلام خدمت کرد و بستد و می خورد. خواجه را نیز آرزو آمد. گفت« پاره ای به من ده.» غلام خدمت کرد و پاره ای بخداوند داد. دهقان چون به دهان برد تلخ بود. گفت: « ای غلام! خیار بدین تلخی تو بدین خوشی می خوری! » گفت: « از دستِ خداوندی که چندین سال شیرین خورده باشی یک تلخ را ردّ نتوان کرد.

·         گر در دیده ی مجنون نشینی                                  بغیر از خوبی لیلی نبینی

·         «چنانکه گفت هارون الرشید که این لیلی را بیاورید تا من ببینمش که مجنون چنین شوری از عشق او در جهان انداخت، و از مشرق تا مغرب قصه ی عشق او را عاشقان آینه ی خود ساخته اند. خرج بسیار کردند و حیله ی بسیار، و لیلی را بیاوردند. به خلوت درآمد خلیفه شبانگاه، شمعها بر افروخته، درو نظر می کرد ساعتی، و ساعتی سر پیش می انداخت. با خود گفت که در سخنش درآرم، باشد به واسطه ی سخن در روی او آن چیز ظاهر تر شود. رو به لیلی کرد و گفت: لیلی تویی؟ گفت: بلی، لیلی منم، اما مجنون تو نیستی! آن چشم که در سَرِ مجنون است در سَرِ تو نیست.