ضوابط جبران گناه
ضوابط جبران گناه
مقدمه
تذکر : معمولا در مباحثی که پیرامون گناه مطرح می شود فقط آثار ارتکاب گناه طرح و بحث می شود و سخنی از برکات ترک معصیت به میان نمی آید ؛ لذا در مقدمه به هر دو طرف موضوع توجه شده است که به فضل الهی اثر بیشتری هم بر روی مخاطب خواهد گذاشت .
بیان بخشی از آثار ارتکاب گناه :
گناه یعنی مخالفت با حق تعالی . گناه یعنی آنجایی که خداوند می خواهد نباشیم ؛ باشیم و آنجا که می خواهد باشیم ؛ نباشیم . هر چه انسان به محدوده گناه نزدیک تر می شود از محوطه امن اطاعت الهی بیشتر فاصله می گیرد ؛ لذا یکی از بهترین ادعیه این است که می گوییم : " اللهم ارقنا توفبق الطاعة و بعد المعصیة " " خداوندا به من توفیق نزدیک شدن به اطاعتت و دوری از معصیتت را کرامت کن . علاوه بر دور شدن از حریم اطاعت خدا ؛ گناه آثار خطرناک و گاهی غیر قابل جبران دیگری هم دارد ؛ امام صادق ع فرمودند : کان ابی یقول ما من شی ء افسد للقلب من خطیئة، کافی ج ۲ ص ۲۶۸ ... پدرم امام باقر ع مىفرمود: چیزى تباهکننده تر از گناه براى دل نیست . تداوم گناه حتى گناهان بزرگ را براى انسان آسان مىگرداند." ثمَّ کانَ عاقِبةُ الَّذینَ اساؤا السُوأى انْ کَذَّبوا بِآیاتِ اللّه و کانوا بها یَستَهزِءُون" «سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند.» روم/ 10
رسول اکرم صلّى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمودند :
فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولایَة وصىِّ رسول الله و دفع نبوة نبى الله و لا تزال بذلک حتّى توقعه فى ردّ توحید الله و الالحاد فى دین الله ؛ همانا گناهان، گمراهى را بر گنهکار مسلط مىنماید تا آنجا که او را به رد ولایت و امامت وصى رسول خدا و انکار نبوت پیامبر و به همین منوال انکار یکتایى خدا و الحاد و کفر در دین خدا، آلوده مىگرداند . بحار ج 73 ص 360 .
کی کجی کردی و کی کردی تو شر کـه نـدیــدی لایقــش در پی اثـر کی فـرستـادی دمی بــر آسمـان نیـکیی کز پی نیــامـد مثــل آن
بیان بخشی از آثار ترک گناه :
- پیامبر اکــــرم ص فرمودند : من صـــبر علی معصیة حتی یردها بحسن العزا کتب الله بکل صبرة ثلاث مائة درجة ما بین کل درجة الی درجة کما بین تخوم الارض الی علو العرش و من صبر علی الطاعة کتب الله له ست مائة درجة الی درجة کما بین تخوم الارض الی علو العرش ... ارشاد القلوب ج ۱ ص ۱۱۵ .. " کسى که صبر از معصیت کند، یعنى نفس خود را ضبط کند، تا مرتکب معصیت نشود باز خداوند ششصد درجه به او عنایت مىکند که فاصله درجهاى تا درجه دیگر به اندازه فاصله فیما بین طبقه هفتم زمین تا عرش است "
- قال الصّادق علیه السّلام: من اراد عزّا بلا عشیرة و غنى بلا مال و هیبة بلا سلطان فلینتقل من ذلّ معصیة اللَّه الى عزّ طاعته . " امام صادق علیه السّلام فرموده است: کسى که میخواهد با نداشتن خویش و قوم، عزیز و محترم باشد، با نداشتن ثروت، غنى و بىنیاز باشد، با نداشتن مقام شامخ اجتماعى داراى ابّهت و عظمت باشد، باید خویشتن را از ذلّت گناه و ناپاکى بمحیط با عزّت اطاعت الهى منتقل نماید " . الحدیت-روایات تربیتى ج2 72
- اشاره به سرگذشت حضرت یوسف و عاقبت مبارک ایشان و مقایسه با برادرانش . یوسف چاه نشین بخاطر اطاعت الهی کاخ نشین شد و برادران با آنهمه عزت و شوکت بخاطر نافرمانی حق چگونه شرمگین و سرافکنده گردیدند .
- اشاره به قصه آدم و حوا و نتیجه عدم اطاعت از حق .
- نکته : امیر المومنین ع فرمودند : اجْتِنَابُ السَّیِّئَاتِ أَوْلَى مِنِ اکْتِسَابِ الْحَسَنَات . دورى گزیدن از بدیها بهتر از بدست آوردن نیکیهاست. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم 185
- با حفظ مقدمه :
به استناد آیات الهی گناه قابل جبران است . دین ما دین و مکتبی نیست که بن بست داشته باشد . «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» هود / 114 . یعنی با زیباییهای اخلاقی زشتیهای گناه را می شود از بین برد . دیو را می توان از دل بیرون کرد و فرشته را داخل . ولی رفتار و عکس العملی که از انسان ها برای جبران گناه از خودشان نشان می دهد باید چند ویژگی داشته باشد :
تذکر : باید بزرگی قبح گناه و سختی جبرانش را برای مخاطب به تصویر بکشیم . از باب مثال با روایتی از حضرت سجاد ع می توان به این هدف رسید .
امام سجاد علیه السلام مىفرماید: خداى من! اگر عمرم به درازاى دنیا باشد، و حتى لقمهاى از غذاى دلخواهن نصیب من نشود، بلکه تلخترین، شورترین و بىمزهترین غذاهاى روى زمین روزىِ من بوده، و حتى نوشیدنىهاى من آب آلوده به خاکستر سوخته باشد، و از سویى آنچنان اشک ببارم که چشمانم آب شده و از گونههاى صورتم فرو ریزد، و آنقدر زبان به ذکر تو بگشایم که از گفتن ناتوان شده و لال شوم، با اینهمه، جبران یک گناه از گناهان دوران عمرم نخواهد شد. نسیم رحمت ص : 362
بیا ن ویژگی های عکس العمل گنهکار برای جبران گناه :
یک : برای انسان هزینه بردار باشد .
در حالات یکی از بزرگان آورده اند که : هر شبی که به نماز جماعت نمی رسید آن شب را احیاء می گرفت . و آورده اند که یکی از بزرگان نماز عصر را نتوانست به جماعت بخواند در عوض و برای جبران زمینی را که هزار درهم ارزش داشت در راه خدا صدقه داد .
در حالات یک از اولیاء خدا نوشته اند که : روزی نماز صبحش قضا شد ؛ به جبران این معصیت یک بنده در راه خدا آزاد نمود .
غیبت و زحمت چهل روزه
سید احمد فهری مترجم رساله لقاءالله درباره غیبتی که در حضور مرحوم حاج میرزا جواد آقا شده می نویسد : از یکی از دوستان شنیدم که گفت : در مجلس مؤلف بزرگوار ، مرحوم حاجی میرزا جواد ملکی - قدس الله نفسه - یکی از حضار غیبتی کرده بود . آن بزرگوار خیلی ناراحت شده و خطاب به غیبت کننده فرموده بود : چهل روز مرا به زحمت انداختی !! ( ایشان می خواهد بگوید که جبران گناه برای من پر هزینه است ؛ باید برای پاک کردن یک غیبت چهل روز ریاضت و زحمت بکشم . ) .
دو : عاملی باشد برای دوباره گناه نکردن .
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام ص مىخوانیم هنگامى که" معاذ بن جبل" از توبه نصوح ( که قران می فرماید : " یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً اى کسانى که ایمان آوردهاید! به سوى خدا بازگردید و توبه کنید، توبه خالصى" ) سؤال کرد، در پاسخ فرمود: ان یتوب التائب ثم لا یرجع فى ذنب کما لا یعود اللبن الى الضرع :" آن است که شخص توبهکننده به هیچوجه بازگشت به گناه نکند آن چنان که شیر به پستان هرگز باز نمىگردد"! این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است که توبه نصوح چنان انقلابى در انسان ایجاد مىکند که راه بازگشت به گذشته را به کلى بر او مىبندد. تفسیر نمونه ج 24 ص 289
امام رضا علیه السلام در روایتى فرمودند :مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَلَمْ یَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهْزَأَ بِنَفْسِهِ . کسى که به زبان استغفار کند ولى به قلب پشیمان نباشد، خود را مسخره کرده! توبه آغوش رحمت ص 92 . ( خودش را مسخره کرده یعنی این انسان دوباره به گناه بازگشت خواهد کرد . ) .
سه : گناه را بکلی جبران نماید .
باید جوری گناهان را جبران کرد که دیگر اثری از آنها باقی نماند . گاهی گنهکار حقوق الهی را جبران می کند ولی از حقوق مردم سرباز می زند . گناه باید بکلی محو شوند و اثری از آنها باقی نماند .
پاک پاک !
ابو بصیر از یاران امام صادق ع گوید: من همسایهاى داشتم که پیرو سلطانى بود و (از راه رشوه و غصب و حرام) مالى بدست آورده بود، مجلسى براى زنان آوازه خوان آماده میساخت و همگى نزدش انجمن میکردند، خودش هم مى مینوشید. من بارها بخودش شکایت بردم و گله کردم، ولى او دست برنداشت، چون پافشارى زیاد کردم، بمن گفت: من مردى گرفتارم و تو مردى هستى برکنار و با عافیت، اگر حال مرا بصاحبت (امام صادق علیه السلام) عرضه کنى، امیدوارم خدا مرا هم بوسیله تو نجات بخشد، گفتار او در دلم تأثیر کرد، چون خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم، حال او را بیان کردم، حضرت بمن فرمود: چون بکوفه باز گردى، نزد تو آید باو بگو جعفر بن محمد میگوید: تو آنچه را بر سرش هستى واگذار، من بهشت را از خدا براى تو ضمانت میکنم. چون بکوفه بازگشتم، او و دیگران نزد من آمدند، من او را نزد خود نگاهداشتم تا منزل خلوت شد آنگاه باو گفتم: اى مرد من حال ترا بحضرت ابى عبد اللَّه، جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام عرضکردم بمن فرمود: چون بکوفه بازگشتى نزد تو آید، باو بگو جعفر بن محمد میگوید: آنچه را بر سرش هستى واگذار، من بهشت را از خدا براى تو ضمانت میکنم، او گریست و گفت: ترا بخدا امام صادق علیه السلام بتو چنین گفت؟ من سوگند یاد کردم که او بمن چنین گفت، گفت ترا بس است (یعنى همین اندازه بر عهده تو بود و باقى بر عهده من) سپس برفت و بعد از چند روز نزد من فرستاد و مرا بخواست، چون برفتم دیدم پشت در خانه خود برهنه نشسته است، بمن گفت: ابا بصیر! هر چه در منزل داشتم بیرون کردم (بصاحبانش رسانیدم و در راه خدا دادم حتى لباسهایم را) و اکنون چنانم که میبینى. ابو بصیر گوید: من نزد دوستانم رفتم و پوشاکى برایش گرد آوردم، چند روز دیگر گذشت، دنبالم فرستاد که من بیمارم، نزد من بیا، من نزدش رفتم و براى معالجه او در رفت و آمد بودم تا مرگش فرا رسید، نزدش نشسته بودم که جان مىداد، زمانى بیهوش شد و سپس بهوش آمد، و گفت: ابا بصیر! صاحبت براى ما وفا کرد (امام صادق علیه السلام بضمانت خود وفا کرد) و سپس درگذشت- رحمت خدا بر او باد. چون حج گزاردم نزد امام صادق علیه السلام رسیدم و اجازه خواستم، چون خدمتش رفتم، هنوز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راه رو بود که از داخل اتاق بىآنکه چیزى بگویم، فرمود. اى ابا بصیر! ما براى رفیقت وفا کردی . کافی ج 1 ص 474
چهار : پیش خدا و اولیاء بر حقش برای انسان آبرو داری کند .
ماجراى علىبن یقطین وزیر هارون الرشید
وى از دوستان امامان علیهم السلام بود، و مخفیانه ازطرف امام علیه السلام اجازه داشت که در مقام وزارت دستگاه هارون باشد و به مسلمین خدمت کند. روزى شترچرانى که ابراهیم نام داشت براى حاجتى نزد علىبنیقطین رفت. ولى مقام وزارت باعث شد که علىبن یقطین به ابراهیم توجه نکرد و او را تحویل نگرفت و اجازه ورود به او نداد. سالها بعد، علىبن یقطین عازم حج شد و در این سفر به مدینه رفت و به در خانهى امام کاظم علیه السلام رفت تا به حضور آن حضرت برسد، ولى امام به او اجازهى ورود نداد. او هر چه تلاش و کوشش کرد، موفق نشد که به محضر امام برسد. سرانجام در بیرون خانه با امام علیه السلام ملاقات کرد و علت بىاعتنایى امام را پرسید. امام کاظم علیه السلام به او فرمود: چرا در فلان روز به ابراهیم ساربان بىاعتنایى کردى و اجازهى ورود به او ندادى؟ به خاطر این گناه، خداوند حج تو را قبول نمىکند، مگر اینکه ابراهیم را راضى کنى. (یعنى با کسب رضایت او گناه خود را جبران نمایى) علىبن یقطین به کوفه وارد شد و به منزل ابراهیم رفت و در نزد ابراهیم، صورتش را روى خاک زمین گذاشت و ابراهیم را سوگند داد که پاى خود را روى صورتش بگذارد و به این ترتیب از ابراهیم رضایت گرفت. آنگاه به مدینه بازگشت و به محضر امام کاظم علیه السلام رسید. امام اجازه ورود به او داد و از این عمل علىبن یقطین تقدیر کرد. منتهى الامال، ج 2 ص 165