ایثار
ایثار
ایثار یکی از عالی ترین کمالات و سجایای اخلاقی مجاهدانی ست که در راه حق به نبر و مبارزه مشغول هستند . حضرت علی علیه السلام فرمودند : من شیم الأبرار حمل النّفوس على الایثار. از خصلتهاى نیکوکارانست واداشتن نفسهاى خود بر ایثار، یعنى برگزیدن دیگران بر خود و دادن چیزى بایشان با وجود حاجت خود بآن. شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج6 . در روایت شریف دیگری أَمِیرُ الْمُومِنِینَ (ع) فرمودند : الایثار أحسن الاحسان و أعلی مراتب الایمان غررالحکم، ص 396. ایثار بهترین احسان و بالاترین مرتبه ایمان است . امیرمؤمنان توجه رزمندگان را به هفت حقیقت که در نیروى رزمى سپاه بسیار مؤثرند جلب میکند که یکی از مهمترینشان همین ایثار و از خودگذشتگی ست : تزول الجبال ولاتزل، عض على ناجذک، اعرالله جمجمتک، تد فى الارض قدمک، ارم ببصرک اقصى القوم، وغض بصرک، واعلم ان النصر من عندالله سبحانه . نهج البلاغه، خطبه 11.
1- کوهها اگر از جا کنده شود، تو ثابت و پابرجا باش.
2- روحیه رزمى خود را دوچندان کن.
3- خود را براى ایثار در پیشگاه خدا آماده کن.
4- پاى بر زمین استوار دار، و هرگز به فکر فرار نباش.
5- به آخرین صف دشمن چشم بدوز، تا بتوانى دشمن را تا آخرین نفر از میان بردارى.
6- هیبت دشمن را از نظر دور بدار.
7- و بدان که پیروزى از جانب خداى سبحان است.
اوج این صفت با ارزش و بالاترین مراتب آن در کربلا و در وجود سید الشهداء و یارانشان عینیت پیدا کرده بود . نکتهاى که بس تأمل برانگیز است اینکه : اهل بیت علیهم السلام ایثار و بخشش را حتى در سختترین شرایط زندگى از دست نمىدادند، چنان که نقل کردهاند : تهیدستى در روز عاشورا وقتى شنید جماعتى قابل توجه در وادى نینوا گرد آمدهاند، به راه افتاد تا خود را به آنان رسانید، حضرت امام حسین از حال او پرسید؟ گفت : نیازمندم و شنیدهام مردمى بسیار در این محل گرد آمدهاند، با خود گفتم : شاید از این گروه خیرى به من رسد، حضرت فرمود : همین جا بایست و پیشتر نرو، آنگاه به خیمه باز گشت و آنچه لازمه کمک بود در پارچهاى پیچید و به آن تهیدست داد و او نیز گرفت و شادمان بازگشت . پیشواى شهیدان .
مقام ایثار
قَالَ مُوسَى ع یَا رَبِّ أَرِنِی دَرَجَاتِ مُحَمَّدٍ وَ أُمَّتِهِ قَالَ یَا مُوسَى إِنَّکَ لَنْ تُطِیقَ ذَلِکَ وَ لَکِنْ أُرِیکَ مَنْزِلَةً مِنْ مَنَازِلِهِ جَلِیلَةً عَظِیمَةً فَضَّلْتُهُ بِهَا عَلَیْکَ وَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی قَالَ فَکَشَفَ لَهُ عَنْ مَلَکُوتِ السَّمَاءِ فَنَظَرَ إِلَى مَنْزِلِهِ کَادَتْ تَتْلَفُ نَفْسُهُ مِنْ أَنْوَارِهَا وَ قُرْبِهَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ یَا رَبِّ بِمَا ذَا بَلَّغْتَهُ إِلَى هَذِهِ الْکَرَامَةِ قَالَ بِخُلُقٍ اخْتَصَصْتُهُ بِهِ مِنْ بَیْنِهِمْ وَ هُوَ الْإِیثَارُ یَا مُوسَى لَا یَأْتِینِی أَحَدٌ مِنْهُمْ قَدْ عَمِلَ بِهِ وَقْتاً مِنْ عُمُرٍ إِلَّا اسْتَحْیَیْتُ مِنْ مُحَاسَبَتِهِ وَ بَوَّأْتُهُ مِنْ جَنَّتِی حَیْثُ یَشَاء
حضرت موسى عرض کرد: بار الها، مراتب حضرت محمد (ص) و امّتش را بر من بنمایان! فرمود: اى موسى تو توان آن مقامات را ندارى، امّا من یک درجه والاى از آنها را بر تو مىنمایانم که به خاطر همان مقام والا او را بر تو و بر جمیع خلایق برترى دادهام، مىگوید؛ آنگاه ملکوت آسمان گشوده شد، حضرت موسى نگریست، و چیزى نمانده بود که از شدت انوار و نزدیکى آنها به درگاه حق، از پا درآید، عرض کرد: بار خدایا، به چه وسیله او را به این عظمت رساندى؟ فرمود: به دلیل خلقى که ویژه او ساختهام، و آن ایثار است، اى موسى کسى از ایشان نزد من نیاید که زمانى ایثار کرده باشد، مگر اینکه از محاسبه او شرم مىکنم و او را در هر جاى بهشت که بخواهد، جا مىدهم ./ مجموعة ورام(تنبیه الخواطر) ج1 173 بیان الإیثار ..... ص : 172
دو نوع ایثار
یک : ایثار مال
نقش ثروت خدیجه (س) در برپایى دین اسلام
در روز غربت پیغمبر (ص)، خدیجه (س) وزیر صادق پیغمبر (ص) بود و پیغمبر (ص) در کنار او آرامش مىیافت. با این که خدیجه (س) پیش از ازدواج با پیامبر (ص)، زنى ثروتمند بود، تمامى بیست میلیون دینار ثروت خود را در مسیر و راه پیغمبر هزینه کرد. ابنعباس در تفسیر آیه " وَ وَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى " ضحى: 8 . فرموده : خداوند مىگوید : خداوند تو را پیش قومت، فقیر یافت بىآن که مالى براى تو باشد، پس با مال خدیجه تو را بىنیاز کرد. پیغمبر نیز درتجلیل این فداکارى فرمود: «مَا قَامَ وَ لَا اسْتَقَامَ دِینِى الَّا بِشَیْئَیْنَ: مَال خَدِیجهِ وَ سَیْفِ عَلِىِّ بْنِ ابِىطَالِبٍ» : این دین به مال خدیجه (س) و شمشیر على (ع) تا روز قیامت پا بر جا شد؛ یعنى پیغمبر (ص) ثواب مال خدیجه (س) را گذاشت کنار شمشیر على (ع). در پاسخ به این تلاشها و یارىها بود که پیغمبر (ص) خدیجه (س) را به پاداش خانهاى در بهشت بشارت داد، خانهاى از یک قطعه (از زبرجد) در بهشت که در آن رنج و ناآرامى نیست. «2» خدیجه (س) تمام سختىها را همراه پیغمبر (ص) تحمّل کرد و تمام هزار شبانهروزى که حضرت (ص) در شعب ابىطالب حبس بود، این بانو خم به ابرو نیاورد. این زن، هزار شبانهروز، تشنه، گرسنه و پابرهنه در محاصره دشمن به سرآورد و در این مدّت، همیشه به پیامبر (ص) مىگفت: جان من فداى تو باد! . بحارالانوار، ج 16، ص 8.
نهایت ایثار
امیرالمؤمنین علیه السلام به خاطر پارهاى از امورش وارد مکه شد. در آن جا اعرابى را دید که به پرده کعبه آویخته، مىگوید: اى صاحب خانه! خانه، خانه توست و مهمان، مهمان تو، براى هر مهمانى از سوى مهماندارش وسیله پذیرایى مهیاست، امشب پذیرایى از سوى خودت را نسبت به من آمرزش قرار ده. امیرالمؤمنین علیه السلام به یارانش فرمود: آیا سخن این اعرابى را نمىشنوید؟ گفتند: آرى، فرمود: خدا بزرگوارتر از این است که مهمانش را از پیشگاهش دست خالى برگرداند! چون شب دوم شد او را آویخته به همان رکن دید که مىگوید: اى عزیز در عزتت! عزیزتر از تو در عزتت نیست، مرا به عزّ عزتت در عزتى عزیز بدار که احدى نداند آن عزت چگونه است! به تو روى مىآورم و به تو توسّل مىجویم. به حق محمّد و آل محمّد بر تو، چیزى به من عطا کن که غیر تو آن را به من عطا نکند و آن چیز را از من بگردان که غیر تو آن را برنگرداند. راوى گوید: امیرالمؤمنین علیه السلام به یارانش فرمود: به خدا سوگند! این جملات نام بزرگتر خدا به لغت سریانى است. حبیبم رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا به آن خبر داده است. امشب این عرب از خدا درخواست بهشت کرد، پس به او عطا فرمود و درخواست برگرداندن آتش دوزخ از خود کرد، پس خدا آتش را از او برگردانید! هنگامى که شب سوم شد باز او را آویخته به همان رکن خانه دید که مىگوید: اى خدایى که مکانى او را در برنمىگیرد و هیچ مکانى از او خالى نیست، آنکه بدون کیفیت بوده است؛ به این عرب چهار هزار درهم روزى فرما امیرالمؤمنین علیه السلام پیش آمده، فرمود: اى عرب! از خدا پذیرایى خواستى، تو را پذیرایى کرد؛ بهشت طلبیدى، به تو عنایت نمود؛ بازگردانیدن آتش خواستى، از تو بازگردانید؛ امشب از او درخواست چهار هزار درهم دارى؟ عرب گفت: کیستى؟ فرمود: من على بن ابى طالب هستم، عرب گفت: به خدا سوگند تو مطلوب منى و رفع نیازم به دست توست، حضرت فرمود: اى اعرابى! بخواه، عرب گفت: هزار درهم براى مهریه مىخواهم و هزار درهم براى اداى قرضم و هزار درهم براى خریدن خانه و هزار درهم براى اداره امور زندگىام، حضرت فرمود: اى عرب! انصاف در خواستهات را رعایت کردى، هرگاه از مکه بیرون آمدى به مدینه رسول بیا و در آنجا از خانه من بپرس. عرب یک هفته در مکه ماند و سپس به جستجوى امیرالمؤمنین علیه السلام به مدینه آمد و فریاد مىزد: چه کسى مرا به خانه امیرالمؤمنین على راهنمایى مىکند؟ حسین بن على علیهما السلام از میان کودکان پاسخ داد: من تو را به خانه امیرالمؤمنین مىبرم، من فرزند او حسین بن على هستم، عرب گفت: هان! پدرت کیست؟ گفت: امیرالمؤمنین على بن ابى طالب، پرسید: مادرت کیست؟ گفت: فاطمه زهرا سرور زنان جهانیان، گفت: جدّت کیست؟ فرمود: پیامبر خدا محمّد بن عبداللّه بن عبدالمطلب. گفت: جدّهات کیست؟ فرمود: خدیجه دختر خویلد، گفت: برادرت کیست؟ فرمود: ابومحمّد حسن بن على، عرب گفت: سرتاسر دنیا را به دست آوردهاى!! به سوى امیرالمؤمنین برو و به او بگو: اعرابى که رفع نیازش را در مکه ضمانت کردهاى کنار خانه ایستاده. حضرت امام حسین علیه السلام وارد خانه شده، گفت: پدرم! اعرابى که گمان مىکند در شهر مکه در ضمانت شما قرار گرفته است، کنار درب خانه ایستاده است. امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: غذایى نزد شما هست که این اعرابى بخورد؟ فاطمه علیها السلام گفت: نه. على علیه السلام لباس پوشید و از خانه درآمد و فرمود: ابو عبداللّه سلمان فارسى را صدا کنید. چون سلمان آمد حضرت به او فرمود: اى ابا عبداللّه! باغى که پیامبر براى من غرس کرد براى فروش به تاجران عرضه کن. سلمان به بازار رفت و باغ را به دوازده هزار درهم فروخت امیرالمؤمنین علیه السلام مال را آماده کرد و اعرابى را فرا خواند، چهار هزار درهم جهت نیازش به او پرداخت و چهل درهم براى مخارجش. خبر عطاى على علیه السلام به نیازمندان مدینه رسید، آنان هم نزد امیرالمؤمنین علیه السلام اجتماع کردند. مردى از انصار به خانه حضرت زهرا علیها السلام رفت و این واقعه را به آن حضرت خبر داد، حضرت فرمود: خداوند براى راه رفتنت اجرت دهد. پس حضرت على علیه السلام نشسته بود و درهمها در برابر حضرت ریخته شده بود تا اینکه یارانش جمع شدند، مشتمشت مىکرد و به تکتک مردان مىداد تا جایى که درهمى با او باقى نماند . المناقب: 2/ 114؛ بحار الأنوار: 41/ 50، باب 104، حدیث 2.
شعبى مىگوید: در زمان کودکى با همسالانم به منطقه رحبه رفتیم، در این هنگام مشاهده کردیم على علیه السلام بالاى انبوهىاز طلا و نقره ایستاده و تازیانه در دست، مردم را به عقب مىراند. على علیه السلام سپس به سوى اموال بازگشت و اموال را بین مردم تقسیم کرد و چیزى از آنها را به خانهاش نبرد! من به سوى پدر برگشتم و گفتم: اى پدر! من امروز بهترین و یا نابخردترین مردم را مشاهده کردم! پدرم گفت: او کیست؟ گفتم: امیرالمؤمنین على علیه السلام را دیدم و ماجرا را براى پدر نقل کردم. پدرم گفت: اى فرزند! تو بهترین مردم را دیدهاى ./ الغارات: 1/ 35
دو : ایثار جان
قرآن کریم درباره ایثار جان می فرماید : وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ . و از مردم کسى است که براى کسب خشنودى خدا، جان خود را مىفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. بقره / 207 . ابن أبی الحدید که از علماى قرن هفتم اهل سنّت است، در شرح نهج البلاغه (شرح نهج البلاغه، ج 13، ص 262 ) خود آورده است: تمام مفسّران گفتهاند این آیه درباره على بن ابى طالب علیه السلام نازل شده است که در لیلة
المبیت در بستر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله خوابید. و این موضوع در حدى از تواتر است که جز کافر یا دیوانه آن را انکار نمىکند. مشرکانِ مکّه ، قرار گذاشتند از هر قبیلهاى یک نفر را براى کشتن پیامبر صلى اللَّه علیه و آله انتخاب کنند و آن حضرت را دسته جمعى از بین ببرند تا بنى هاشم به خونخواهى او قیام نکنند و با این عمل از دعوت پیامبر راحت شوند . پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از نقشهى آنان با خبر شد و على علیه السلام براى اینکه پیامبر به سلامت از مکّه خارج شود، در بستر ایشان خوابید و این آیه در شأن آن حضرت نازل گردید.همین که على علیه السلام در آن شب خطرناک به جاى پیامبر خوابید، خداوند به دو فرشتهى خود، جبرئیل و میکائیل فرمود: کدامیک از شما حاضرید فداى دیگرى شوید؟! هیچکدام از آنها حاضر نشدند. خداوند فرمود: اینک مشاهده کنید که چگونه على بن ابى طالب علیهما السلام حاضر است جان خود را فداى رسول خدا کند.
از جان گذشتهایم و به جانان رسیدهایم |
از درد رستهایم و به درمان رسیدهایم |
|
ما را به سر توقع سامان خویش نیست |
کز سر گذشتهایم و به سامان رسیدهایم |
|