جوانمردی
جوانمردی
جوانمرد یکی از بارزترین کمالات انسانی ست . جوانمرد آن کسی است که سعه صدر و روح بسیار وسیعی دارد و خود را به اخلاق کریمانه وسخاوت زینت داده است . قرآن کریم درباره پیامبر اکرم می فرماید : َ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیما . قلم / 4 . جوانمرد بزرگ و بزرگوار است .خُلقش تنگ نیست . اصلاً یکی از نشانه های دینداران، «سَعَهَ الْخُلُقِ» است. «سعه الخلق»؛ یعنى رفتار آنها با مردم طورى است که اگر مردم در حقشان اشتباه و بدى کنند، نسبت به آنها بدى نمىکنند و وسعت خلق دارند؛ چنانکه نسبت به رفتارهاى منفىاى که از طرف دیگران براى آنها پیش مىآید، وجودى درمانگر دارند؛ یعنى علاوه بر این که بدى را با بدى پاسخ نمىدهند، تلاش مىکنند با رفتارى که انجام مىدهند، شخصیت چنین فردى را متحوّل سازند. مثلًا وقتى کسى از آنها درخواست قرض مىکند که قبلًا درخواست قرض آنان را رد کرده، این عمل او را فراموش نموده و اکنون درصدد مقابله با آن نیستند و جواب بدى را با خوبى مىدهند و به او قرض مىدهند، با این که مىدانند آن شخص یک مرتبه آنان را رد کرده است .
ابى قتاده قمى میگوید حضور امام ششم در باره فتوة و جوانمردى مذاکره کردیم حضرت فرمود آیا گمان میکنید که جوانمردى با عربده نمودن و کارهاى زشت انجام دادن است که جوانمردى یعنى سفره گسترده و بخشش بیدریغ و چهره باز و گشاده و خود دارى از آزار مردم اما این نحو سبکبازىها پلیدى و نابکارى است. سپس فرمود مردانگى چیست عرضه داشتیم نمیدانیم. فرمود بخدا قسم مردانگى این است که سفره گسترده انسان در خانهاش باشد. بحار الانوار جلد 67 و 68 . جوانمردترین انسانها را می توان در مجموعه عظیم عاشورا و یاران سیدالشهداء مشاهده کرد .
جوانمردی حسین علیه السلام را ببینید
روز دوم محرم هزار نفر براى حمله به ابىعبدالله علیه السلام وارد کربلا شدند. در آن روز هم چون آب آنها تمام شده بود، و در مسیر هم آبى نیافته بودند،. همشان تشنه بودند؛ امام حسین علیه السلام به هفتاد نفر همراهان خود فرمود، هر چه آب دارید، به این تشنهها بدهید . على بن طعان یکى از این هزار نفر بود. او در توصیف این تشنگى مىگوید، اسب من این قدر تشنه بود که تشت آبى را که برایش آورند، در خوردن آب سرگردان شده بود و انگار گیج بود و نمىدانست چه کند و خود من هم که خیلى تشنه بودم، نمىتوانستم به آن اسب کمکى بکنم. یک دفعه دیدم، ابىعبدالله علیه السلام آمد و این تشت را بلند کرد و جلوى اسب من نگه داشت تا آن اسب سیراب شود.
الإرشاد، ج 2، ص 78
رفتار حسین علیه السلام با جنایت کار ترین انسان
از سوى ابن زیاد نامهاى به عمر سعد رسید که در آن تأکید کرده بود به جنگ و شتاب در درگیرى با حسین علیه السّلام و یارانش، و او را از هر گونه تأخیر و مهلت دادن و مسامحه بر حذر داشته بود. به دنبال این نامه، به فرمان عمر سعد گروه دشمنان سوار بر اسبها شدند و به طرف خیمههاى امام علیه السّلام نزدیک گردیدند.شمر خود را به خیام امام حسین علیه السّلام و یارانش نزدیک کرد و صدا زد: این بنوا اختى : عبد اللَّه و جعفر و العباس و عثمان، خواهرزادههایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان کجایند؟ امام حسین علیه السّلام به عباس علیه السّلام و برادرانش فرمود: اجیبوه و ان کان فاسقا فانّه بعض اخوالکم . جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چه آنکه او یکى از دایىهاى شما است . لهوف ص 124 . گرچه امان نامه شمر با کلام حضرت عباس که فرمود : " تبت یداک و بئس ما جئنا به من امانک یا عدوالله " " ای شمر دست هایت بریده باد لعنت خدا بر تو و امان نامه ات "" پاسخ خود را دریافت کرد اما روحیه سخاوت و جوانمردی و وسعت روح را بخوبی در برخورد سسید الشهدا می توانیم مشاهده کنیم .
البته باید به این نکته توجه داشت که اهل بیت عصمت و طهارت این کرامت اخلاقی جوانمردی و فتوت را از جدّشان پیامبر اکرم آموخته بودند .
رعایت جوانمردى در جنگ
پیامبر و یاران بیرون قلعههاى خیبر شش ماه ماندند و قلعهها فتح نشد. یک یهودى آمد و به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: من به شما علاقهمند شدم. مبدأ کانال آبى که وارد قلعه مىشود مىشناسم. چند نفر را با من بفرست تا آب را از آنجایى که سرچشمه است منحرف کنیم تا آب تمام هفت قلعه قطع شود و مجبور شوند که خود را تسلیم شما کنند. این نقشه براى افراد نظامى پیروزى خیلى بزرگى است. اما رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: من فقط با نظامیانى که با ما دشمنى کردند و علیه ما نقشه ریختند جنگ دارم، با زنان، بچهها، پیرمردان و حیوانات قلعه که جنگ ندارم. من جلوى آب را به هیچ قیمتى نمىگیرم. بحار الأنوار: 21 30- 31، باب 22
مناسب است که ما در گفتار بخشی از معانی و مصادیق و نشانه های جوانمرد و جوانمردی را به سمع و نظر شما برسانیم . تا با دانستن زوایای مختلف این صفت نیکو و این اخلاق کریمانه زمینه های استقرار فتوت و جوانمردی را فراهم کرده باشیم . انشاالله .
جوانمردی چیست ؟
امام صادق علیه السّلام فرمود: روزی امام مجتبی علیه السلام با چند تن از یارانش نزد معاویه بودند، معاویه از آن حضرت پرسید: اى أبا محمّد «مروّت» چیست ؟ حضرت فرمود: مروّت آن است که :
اولاً : انسان دین خود را حفظ نماید ،
در روایتى امام صادق علیه السلام مىفرماید:
اتَّقُو اللَّهَ وَصُونُوا دِیْنَکُمْ بِالْوَرَعِ . اصول کافی ج 2 ص 87 . تقواى خدا را پیشه کنید و دین خود را با ورع حفظ نمایید». در این روایت مهم مىبینیم که حفظ دین در گرو یکى از مسائل مهم اخلاقى یعنى «ورع» است .
گذشت از جان براى حفظ دین
در زمان حضرت عیسی پادشاهى بود به نام «ذونواس» که یهودى متعصبى بود. در شهر نجران، عده اى زن و مرد به عیسى بن مریم ایمان آورده بودند، ذونواس دستور داد که اینها را بگیرید، مردها، زنها، جوانان و بچه ها را گرفتند. همه را آوردند، ذونواس دستور داد: در یک گودالى مواد آتش زا ریختند که قرآن مىگوید: آتش به آسمان شعله مىکشید، به این مردان و زنان مؤمن گفت: یا از دین عیسى بن مریم برگردید و یهودى شوید، و یا زنده زنده شما را در آتش مى اندازم تا خاکستر شوید!! همه آنها گفتند: «نه» گفت: آنها را در آتش بریزید! همه را در آتش ریختند ظالمان هم نشسته بودند دور آتش و شاهد بلایى که بر سر بندگان مؤمن مىآوردند بودند!، جرم بندگان مؤمن هم همین بود که به خدا ایمان داشتند . «نه» گفتن به قیمت اینکه زنده زنده آنها را بسوزانند تمام شد .
امام صادق (ع) هم در یک روایتى مىفرمایند : عدهاى از مؤمنین را در یک روزگارى گرفتند و گفتند از دین برگردید! گفتند: «نه» زنده زنده با اره دو سر، آنها را اره کردند!. شما ببینید آدم را زنده بیاورند، دست و پایش را ببندند، اره دو سر را بگذارند روى سرش، یک طرف آن را این مأمور و یک طرف دیگر را آن مأمور، بکشند این سو گردن و سینه را اره کنند، ولى باز گفتند «نه».
و ثانیاً : شغل خوب و نیکویی داشته باشد
مثل شغل معلمی یا پرستاری و خیلی از مشاغل دیگر که پیوند و رابطه زیادی با خدمت به خلق خدا دارند . اما بهترین شغل در این عالم ؛ شغل انبیاست . چرا که کار و تلاش آنها در راستای هدایت مردم بوده است .
و ثالثاً : با مردم دوستی کند و خویشتن دار باشد .
حارث اعور گوید: امیر المؤمنین علیه السّلام به فرزندش امام حسن علیه السّلام فرمود: پسرم! مروّت چیست ؟ امام مجتبی علیه السلام پاسخ داد: پدرم مروت دو چیز است :
یک : تقوا و پارسائى .
عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدِ بْنِ هِلَالٍ الثَّقَفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی لَا أَلْقَاکَ إِلَّا فِی السِّنِینَ فَأَخْبِرْنِی بِشَیْءٍ آخُذُ بِهِ فَقَالَ أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَنْفَعُ اجْتِهَادٌ لَا وَرَعَ فِیه
هلال ثقفی می گوید : به امام صادق (ع) گفتم: جز با گذشت چند سال، موفق به زیارت شما نمىشوم. درسى به من بیاموز که آویزه گوش سازم امام فرمود : توصیه مىکنم که از خدا بپرهیزى و پارسائى و تلاش در بندگى را از دست ندهى. این را بدان که تلاش در بندگى سودى نمىبخشد اگر پارسائى و ورع در میان نباشد. الکافی ج2 76
عمل بهمراه تقوا و پارسایی
عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَذَکَرْنَا الْأَعْمَالَ فَقُلْتُ أَنَا مَا أَضْعَفَ عَمَلِی فَقَالَ مَهْ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لِی إِنَّ قَلِیلَ الْعَمَلِ مَعَ التَّقْوَى خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ الْعَمَلِ بِلَا تَقْوَى قُلْتُ کَیْفَ یَکُونُ کَثِیرٌ بِلَا تَقْوَى قَالَ نَعَمْ مِثْلُ الرَّجُلِ یُطْعِمُ طَعَامَهُ وَ یَرْفُقُ جِیرَانَهُ وَ یُوَطِّئُ رَحْلَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ دَخَلَ فِیهِ فَهَذَا الْعَمَلُ بِلَا تَقْوَى وَ یَکُونُ الْآخَرُ لَیْسَ عِنْدَهُ فَإِذَا ارْتَفَعَ لَهُ الْبَابُ مِنَ الْحَرَامِ لَمْ یَدْخُلْ فِیه .
مفضل بن عمر، گوید: من نزد امام صادق (ع) بودم، گفتگوى عمل را کردیم، من گفتم: چه بسیار کم است عمل من. فرمود: خاموش شو، از خدا آمرزش بخواه، سپس به من فرمود: کم کار با تقوى به از پر کار بىتقوى است، گفتم: چگونه پر کار بىتقوى است؟ فرمود: چرا، چون مردى که ناندِه است و با همسایهها مىسازد و رفت و آمد دارد و چون درى از حرام بر او باز شود بدان در آید، این کار بىتقوى است و دیگرى هست که اینها را ندارد ولى چون درى از حرام به روى او گشوده شود در آن در نیاید و خود دارى کند. الکافی ج2 76
بده راهم به ملک پارسایى |
که خوشتر دانم از شاهى، گدایى |
دو : اصلاح مال.
نمونه ای از اصلاح مال
شخصی بود که در کار مشروب و قاچاق و باجگیرى از قمارخانهها و مشروبفروشىها بود، کسى در تهران یاراى مقابله با او را نداشت، ثروتى کلان از طریق حرام کسب کرده بود، نور الهى به قلبش تابید، توفیق حق رفیق راهش شد، حملات وجدان و فطرت و عقل او را از صولت و سطوت انداخت، تمام املاک و اجناس خود را تبدیل به پول نقد کرد و همه را در چمدانى جاى داد، و یک سر به قم به محضر آیتاللّهالعظمى بروجردى رفت، مرجع بزرگ شیعه با چهره باز و لبى خندان پس از اطلاع از وضع وى به وسیله خادمش او را پذیرفت، به آن مرد خدا گفت آنچه در این چمدان است حرام قطعى است، من طاقت حساب و کتاب قیامت را ندارم، این بار سنگین را از دوشم بردار. آقا بهاو فرمود اگر قصد توبه واقعى دارى لباساز تن بیرونکن و تنها با یک پیراهن و زیرجامه به تهران برگرد. لباس از تن بیرون آورد، مرجع شیعه به شدت متأثر شد، توبه او را جدى یافت، لباسش را برگرداند، از مال خالص خود در آن زمان پنج هزار تومان به او مرحمت فرمود، و وى را به آیندهاى روشن، پاک، بابرکت نوید داد. از حرام با تمام وجود دست کشید، با همان پول پاک به تهران برگشت، تمام بساط گذشته را پایان داد، با آن پول بابرکت مشغول کسب حلال شد، وضعش به سامان آمد، سخت منقلب شده بود، زن و فرزند را در راه حق قرار داد، بنیانگذار یکى از جلسات پربار مذهبى شد، به سال هزار و سیصد و هفتاد و یک به پایان عمر رسید، ساعت دوازده شب جمعه چند لحظه به آخر عمرش مانده بود، با چشمى گریان خطاب به حضرت سیدالشهداء کرد، که قسمت عمدهاى از عمرم را خرج دستگاه شما کردم، در این لحظه حساس به امید عنایت شمایم، زن و فرزندش گفتند یکباره به گوشهاى از اطاق خیره شد، سلامى عاشقانه به محضر حضرت حسین (علیه السلام) داد، و با لبخندى شیرین جان به جان آفرین تسلیم کرد. نظام خانواده در اسلام، ص: 635
علىّ بن حفص جوهرى به نقل از مردى از اهل کوفه بنام ابراهیم که از راویان حدیث بود، گفت که: از امام حسن علیه السّلام پرسیده شد: جوانمردى چیست ؟ حضرت فرمود : به سه چیز است :
یک : پارسایی در دین،
دو : محاسبه دقیق در زندگى .
سه : شکیبائى در گرفتاریها و مصائب.
ابان بن تغلب گوید: امام باقر علیه السّلام روایت نمود که پیغمبر خدا علیه السّلام فرمود: جوانمردى، بدست آوردن ثروت از راه صحیح است. معانی الأخبار-ترجمه محمدى، ج2، ص: 128
با دقت در روایات فوق می توان گفت که فتوت و جوانمردی کمال و صفتی است که بخش عظیمی از کمالات اخلاقی و فضائل نیکو را در خود جا داده است . البته بدون تردید معنای کامل و مصادیق بارز جوانمردی و فتوت و سخاوت روحی را می توان در شهدای کربلا مشاهده کرد ؛ مخصوصا سردار و علمدار سپاه حسینی قمر منیر بنی هاشم که نهایت جوانمردی را برای بشریت تا پایان تاریخ به نمایش گذاشت .